اتاق گفتگو تماس با ما اخبار روز

امروز:

  تاریخ:14 /2/1385

بازدید کنندگان :  1639 نفر

 کد:5131

چاپ خبر

عنوان خبر : مردی باصدای قرمز

 

 

»مصاحبه اي متفاوت با حسين عسگري(شلغم)

بوق زن پرسپوليس

 

 

مقدمه:

کشورهایی که تا با به حال سفر کرده به ترتیب نام می برد: فرانسه، استرالیا،ایرلند،دوبی،کره جنوبی،عراق و چندین کشور دیگر.

اما برای او سفر به آلمان چیز دیگری است. می گویند باید قبول کنند که سفر به آلمان سهم ماست و باید بدانند که 42 سال برای این مملکت زحمت کشیدن وعاشق این سرزمین بودن کم نیست.شاید سفر به آلمان،اگر ما را هم با خودشان ببرند آخرین سفر ما باشد.

چهره آرامی دارد و به قول خودش هیکلی ریزه میزه اما آنقدر زبل و به قول خودش تیز و بز هست که بتواند لیدر باشد.

حسین عسگری (حسین شغلم) برای بیشتر کسانی که بازی های تیم های پرسپولیس و استقلال و البته تیم ملی را دنبال می کنندچهره آشنایی است .

او سال ها در بازی ها مختلف مخصوصا بازی ها تیم ملی کشورمان بوق زده و می گويد: ((لیدر کسی است که تشویق کنندگان را رهبری می کند.))

در این سال ها گاهی اوقات خوشحال بوده و گاهی هم گریان. حرف های زیادی برای گفتن دارد. اما به قول به خودش نمیشود در این مصاحبه گفت.

 

 

چطور شد که بوقچی شدید؟

 

موضوع به سال های قبل برمیگردد. سال 1346 آن سال ها نوجوان بودم و عاشق کشتی یک روز از جلوی امجدیه رد میشدم دیدم خیلی شلوغ است. بازی تیم شاهین بود. من هم برای تماشا به امجدیه رفتم اولین بارم بود به امجدیه میرفتم. شاید هیجان و جمعیت آن روز ورزشگاه مرا غافلگیر کرد .

 

بازی چه تيمي بود؟

 

تیم شاهین بازی داشت که در آن سال ها خیلی محبوب بود.من هم طرفدار شاهین شدم و دو ماهی تیم شاهین و بازی هایش را تشویق می کردم.

خدا رحمت کند آقای دهداری را ، با ایشان آمدیم پرسپولیس و بعد از قهرمانی پرسپولیس دسته جمعی رفتیم تیم پیکان.

 

آن سال ها عنوان مشوق تیم های شاهین پرسپولیس ،پیکان چه کارهایی می کردید؟

 

همانطور که گفتم سن وسالی نداشتم خدا رحمت کند ممد بوقی را کنار دست او بودم اگر کاری بود انجام میدادم. آن سال بزرگترها عزت واحترامی داشتند و ما برای بزرگ تر ها جا نگاه می داشتیم.

 

 

اولین بوقتان چه شکلی بود؟

 

یک بوق سه تایی بود که کار با آن کمی سخت بود ولی آن قدر تمرین کردیم که آرام آرام یاد گرفتيم.

 

و به مرور جای محمد بوقی را گرفتید؟

 

تا آن زمان که ایشان زنده بودند نه. اما بعد که مرحوم شد شاید بتوان گفت من وارث محمد بوقی شدم.

 

 

بوق زدن کار آسانی به نظر میرسد همین طور است؟

 

اصلا این طور نیست . اتفاقا کار خیلی سخت و مشکلی است. شاید باورتان نشود بعد از هربازی چندین ساعت طول می کشد تا درد معده و شکم آرام شود فشار خیلی زیادی به آدم وارد می شود.

 

شما فقط بوق می زنید یا کار دیگری می کنيد؟

 

ببینید یک بوقچی در بازی با مسوولیت خیلی سخت وسنگینی دارد و به نوعی لیدر جمعیت میشود.

 

ليدر؟

 

بله لیدر یعنی اینکه جمعیت را راهنمایی کند  چه طور تشویق کنند ، چه بگويند چه نگويند چه طور کف بزنند یا اینکه موج بزنند و بالاخره هرکاری که قرار است دیگران انجام دهند باید با هماهنگی لیدر باشد فیلمی هم به نام من یک لیدر هستم نیز بازی کرده ام که جشنواره امسال حسابی صدا کرد ولی که کلی از حرف هایم را سانسور کردند.

 

ازدواج کرديد؟

بله  چهار تا پسر دارم که همه آنها مثل خودم عاشق فوتبال هستند.

  

موقعی که خواستگاری رفتید گفته اید چه کار ایید؟

 

به خانواده همسرم گفته ام من کارم در ورزش هست و زندگی ام با ورزش و فوتبال گره خورده است . البته آن دوران در باشگاه باغ گلستان بودم و گفتم مدیر باشگاه هستم . آنجا عزت و احترامی داشتم.

 

همسرتان شغلتان را پذیرفت؟

 

بله ، به خود او گفته بودم و خدا را شکر هیچ وقت مشکلی نداشتیم . البته آن اوایل که به شهرستان میرفتم ناراحت میشد.

خودتان از شغلتان راضی هستيد؟

 

خداراشکر همین که محتاج نبودم و دستم جلوی کسی دراز نکردم  جای شکر دارد اما واقعیت آن است که اگر همان سال ها میرفتم و رفتگر میشدم الان دیگر حداقل سرپرست رفتگران بودم. ولی حالا بعد از این همه به عشق مملکت بوق زدن و فریاد زدن بیمه هم نیستم.

 

چطور؟ مگر باشگاه ها کاری نمی کنند؟

 

خیلی حرف ها را نمیشود مطرح کرد.با آمدن و رفتن یک مدیر عامل رفتارها و برخوردها عوض میشود اویل وعده می دهند اما به مرور فراموش میشود.

راستی شعار بازی ها را چه کسانی میسازند؟

 

قدیم ها مرتضی احمدی شعر می ساخت و میداد به محمد بوقی  اما الان دیگر جوان ها شعر میسازند و خودشان میخوانند.

حال و هوای خودتان بعد از بازی ها چطور است ؟

 

بستگی دارد به اینکه برنده شده باشیم یا بازنده باشيم. اگر برده باشیم که خوشحال هستیم ولی اگر باخته باشیم تا دو، سه ساعت حال و حوصله نداریم.اگر خانه باشیم هیچ کس حرفی نمیزند  و جیک هیچ کس در نمي آید. چند ساعتی طول میکشد  تا حالم سرجایش بیاید.

گریه هم کرده اید؟

فراوان!! گاهی اوقات شده بازی باخته ایم  وتنها نشسته ام  در استادیوم گریه کرده ام و بیرون رفتن جمعیت را نگاه کرده ام.

 

بوقچی ها در محبوب شدن بازیکنان و یا برعکس از دست محبوبیت آنها چه قدر موثر هستند؟

 

خیلی! اصلا ما بوقچی ها میتوانیم دست کم سالی ده تا بازیکن تیم ملی بدهیم یا حذفشان کنیم. خود بچه ها هم ما قدرت زیادی داریم می توانیم مربی را وادار کنیم تا مثلا فلانی را به تیم دعوت کند و از این گونه اتفاقات را فراوان دیده ایم.

شما چه جایگاهی برای بازیکنان دارید؟

 

کیست که قدرما را بدانند.اگر یک روز تشویق نکنیم می آیند میگویند چرا اسم ما را تشویق نکردی اما اگر یک سال تمام بوق بزنیم وفریاد بکشیم یکی نمی آید بگوید حالت چطور است . بالاخره چاره ایی نیست ما عشق فوتبال هستیم.

هنوز خسته نشده ای؟

 

خسته که نشده ام اما گاهی اوقات بعضی بی حرمتی ها از طرف تماشاگران یا حتی بازیکن ها حال آدم را می گیرد و باعث دلگیری میشود .

 

فکر میکنید چه زمانی بازنشسته شوید؟

 

همانطور که من بوق را از محمد بوقی به ارث بردم  و فکر می کنم جانشین خوبی برای او بودم تا وقتی که یک جایگزین خوب برای خودم پیدا نکنم ادامه خواهم داد.

 

در آمد یک بوقچی از کجا تامین میشود؟

 

معمولا باشگاه ها حق الزمه میدهند که آن ها خیلی مرتب نیست . با عوض شدن مدیر عامل بالاخره مشکلاتی پیش مي آید.

 

برای تیم ملی هم بوق می زنيد؟

 

بوق زدن برای تیم ملی از روی عشق  به مملکت است تا به حال هم هیچ پولی برای تشویق تیم ملی نگرفتم

 

راستی چرا به شما میگویند حسين شلغم؟!

 

(با خنده) ای بابا!! شما هم گفتید!! من از شلغم بدم مي آيد!!

نظرات و پیشنهادها:
آدرس پست الکترونيکي :   

فهرست عناوین

» صفحه اصلی

» عناوین کل اخبار

» اجتماعی

» اقتصادی

» سیاسی

» علمی

» فرهنگی

» ورزشی

» استانها

» خارجی

» خبر های منطقه  کرج

» گزارش و تحلیل

» عکس ها

» گفتگو

» یادداشت ها

» مقاله

» پیوند ها

» سرگرمی و امکانات

» جستجوی خبر

http://www.qadrmedia.tv

عناوین کل اخبار  | اجتماعی |  اقتصادی  | علمی | ورزشی | سیاسی  | فرهنگی